🔕 ادبای ما معمولاً کلمهٔ مرکبِ «#عاشقپیشه» را ازنظر ساختواژی (#ساختار_صرفی) نادرست میدانند.
🔹 دلیلی که برای نادرست بودنِ این واژه میآورند این است که #پسوندوارهٔ «ــ پیشه» به #اسم میپیوندد نه #صفت، و میفرمایند که چون «عاشق» دراصل صفت است، باید گفت «عاشقیپیشه*»، یعنی «دارای پیشهٔ عاشقی».
📎 از میان واژههای آشنای دیگری که با پسوندوارهٔ «ــ پیشه» ساخته شدهاند میتوان به «هنرپیشه» و «وفاپیشه» و «صفاپیشه» و «جفاپیشه» اشاره کرد. «هنرپیشه» را امروزه بهطور مطلق بهمعنی «بازیگر» بهکار میبرند. اما این هم بهاصطلاح کاملاً جا افتادهاست.
🔑 با کمال احترام به ادبای گرامی، باید گفت که چون «عاشقپیشه» را اهل زبان بهطور طبیعی و فارغ از اندیشهٔ درست و غلط بودنِ ساختارِ آن ساختهاند، غلط شمردنِ آن روا نیست.
🔸 بله، واژهٔ پرکاربردی نیست، اما اگر به دیدهٔ انصاف بنگریم، باید بپذیریم که «عاشقپیشه»، درست مانند «هنرپیشه»، در دایرهٔ واژگان #فارسیزبانان خوش نشستهاست.
🖋 یکی از عاشقپیشگان معروفِ روزگار، سعدیِ خودمان است؛ هماو که آفریدگارِ این بیت است:
عشق من بر گُلِ رخسارِ تو امروزی نیست
دیرسال است که من بلبلِ این بُستانم
نویسنده: سید حمید حسنی