واژۀ «نمونه» امروزه در کاربردِ صفتیاش دربارۀ کسی یا چیزی به کار میرود که در نوعِ خود برتر است و میتواند الگوی دیگران باشد:
دبیرِ/ معلمِ/ کارآفرینِ/ محلۀ/ مدرسۀ نمونه.
اما جالب است بدانید که «نمونه» در متونِ کهنِ فارسی در کاربردِ صفتیاش به معنیِ زشت و بیریخت و نازیباست:
احمدک را که رخ نمونه بُوَد/
آبله بردمد چهگونه بُوَد
نظامی
(یعنی احمدک خودش بیریخت است، اگر صورتش آبله بزند، دیگر چه شود!)
خوب گر سویِ ما نگه نکند/
گو مکن، شو که ما نمونه شدیم
کسایی
پس میبینید که گاهی واژهای که امروزه بارِ معناییِ مثبت دارد در قدیم بارِ معناییِ منفی داشته.
مثالِ دیگری از این دست واژهها «شوخ» است، که امروزه به معنیِ «بذلهگو»ست، اما در متونِ کهنِ فارسی به معنیِ «گستاخ» و «پُررو»ست.
«گدای شوخِ مُبَذّر» در یکی از حکایتهای بابِ اولِ گلستانِ سعدی آمدهاست.
نویسنده: بهروز صفرزاده